بعد از مدتها ديدمش،دستامو گرفت گفت چقدر دستات تغييركردن خودمو كنترل كردم و لبخند زدم،تو دلم گريه كردم! دم گوشش گفتم:بى معرفت دستام تغييرنكرده دستاى تو به دستاى اون عادت كرده...!
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
سلام. ممنون كه سر زديد اميدوارم از وبم خوشتون بياد * راستى نظر يادتون نره ممنون * راستى دنياى من (( Z ))
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی
LOVE
I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU