يارو نشسته بود داشت تلويزيون ميديد كه يهو مرگ اومد پيشش! مرگ گفت الان نوبت توئه كه ببرمت! مرده يه كم آشفته شد و گفت: داداش اگه راه داره بيخيال ما شو.
مرگ:نه اصلا راه نداره!همه چى طبق برنامست.طبق ليست من الان نوبت توئه
مرده گفت:حداقل بذار برات يه شربت بيارم خستگيت در بره بعد جونمو بگير.
مرگ قبول كرد و مرده رفت شربت بياره! توى شربت ٢تا قرص خواب خيلى قوى ريخت!
مرگ وقتى شربت رو خورد به خواب عميقى فرو رفت ...
مرده وقتى مرگ خواب بود ليستو برداشت اسم خودشو پاك كرد و اسمشو آخر ليست نوشت...
مرگ وقتى بيدار شد گفت:دمت گرم داداش حسابى حال دادى،خستگيم در رفت به خاطر اين محبتت منم بيخيال تو ميشمو ميرم از آخر ليست شروع به جون گرفتن ميكنم!!!
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
سلام. ممنون كه سر زديد اميدوارم از وبم خوشتون بياد * راستى نظر يادتون نره ممنون * راستى دنياى من (( Z ))
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی
LOVE
I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU